چهارشنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۴

دارم با همه تصفيه حساب مي کنم
با همه دارم خدا حافظي مي کنم
چند تايي، به تعداد انگشت هاي دستم باقي موندند
!نميدونم چرا؟ مگه مي خواهم جايي برم ؟
! من که خيلي کارم مونده
به نظرم دلم عزم سفر کرده، تنهايي مسير را ادامه ميده
... آخه تو اون موقعه هم که همسفر داشت
خاک و خل جاده نمي گذاشت که اطرافش را درست ببينه
ترجيح ميده تنها باشه
آخه اين جوري راحت تره
شايد به نفع هر دومون باشه، خودم و دلم
ترجيح ميدم تنها باشم
آخه اين جوري راحت ترم
...خودمم هم به زودي ميرم

۲ نظر:

ناشناس گفت...

کجا؟ آدم رو نگران می کنی. چیزی شده

ناشناس گفت...

salam aghaie safa
poste jadidetoon ham kheili ghashange ham tarsnak .adamaie ahmagh momkene fekr konan ba gf etoon beham zadin . vali ma chi .......
lotfan vazehtar benevisin. kheili negaran shodim...