دوشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۶

دوستي ناگهان از ميانمان رفت. او كه من را با دنياي حقيقي آشنا كرد و به من درس زندگي آموخت، ناباورانه رخت از اين دنيا بست. من كه نبودن او را هيچ وقت باور نخواهم كرد، با ياد وي در كوچه پس كوچه هاي قديمي اصفهان سير مي كنم
دوستي است كه مدت هاست كه از دست داده امش و فقط به دنبال خبري از سلامتي وي هستم. او من را با معناي تعهد آشنا كرد. او كه مرا شاگرد ضعيفي مي ديد، دگر درب مكتب قلبش را بر من بست. او به اين نكته پي نبرد كه بررسي مفاهيم تئوري در دنياي واقعي بس پيچيده تر از آن است كه در كتب عهد عطيق بيان شده است. اي كاش مي شد فيلم بيست انگشت از مانيا اكبري را بهش پيشنهاد كنم
دوست قديمي را در آن طرف آب ها يافتمش كه پانزدهمين نفر از جمع هم دوره اي هاي دبيرستان اژه اي بود كه سنگر را رها كرده است

سه‌شنبه، آبان ۲۲، ۱۳۸۶

یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد

یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد

کس نمی​گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

لعلی از کان مروت برنیامد سال​هاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده​اند
کس به میدان در نمی​آید سواران را چه شد

صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد

زهره سازی خوش نمی​سازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد

حافظ اسرار الهی کس نمی​داند خموش
از که می​پرسی که دور روزگاران را چه شد
آلبوم بيداد محمدرضا شجريان به آهنگسازي پرويز مشكاتيان و با اين شعر زيباي حافظ شنيدني است