دوشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۶

دوستي ناگهان از ميانمان رفت. او كه من را با دنياي حقيقي آشنا كرد و به من درس زندگي آموخت، ناباورانه رخت از اين دنيا بست. من كه نبودن او را هيچ وقت باور نخواهم كرد، با ياد وي در كوچه پس كوچه هاي قديمي اصفهان سير مي كنم
دوستي است كه مدت هاست كه از دست داده امش و فقط به دنبال خبري از سلامتي وي هستم. او من را با معناي تعهد آشنا كرد. او كه مرا شاگرد ضعيفي مي ديد، دگر درب مكتب قلبش را بر من بست. او به اين نكته پي نبرد كه بررسي مفاهيم تئوري در دنياي واقعي بس پيچيده تر از آن است كه در كتب عهد عطيق بيان شده است. اي كاش مي شد فيلم بيست انگشت از مانيا اكبري را بهش پيشنهاد كنم
دوست قديمي را در آن طرف آب ها يافتمش كه پانزدهمين نفر از جمع هم دوره اي هاي دبيرستان اژه اي بود كه سنگر را رها كرده است

هیچ نظری موجود نیست: