ياران بهشت عهد خويش دير باز، كو
دستى كه بر رخم كند آن در فراز، كو
آن شهرهاى گمشده در خاطرات خاك
آن خنده هاى آبى آفاق باز كو
اين تنگ و تيره جنگل پر آسمان خراش
روحم بخست، راه فرار و فراز كو
در متن نقره كارى منشور صبحگاه
گلدسته هاى سبز قيامت نواز كو
آن آيه ها ترنم بال ستاره ها
رايات آسمانى در اهتزاز كو
آن رقص عارفانه روح سپيد ياس
در حوض هاى كاشى آئينه باز كو
تسبيح مرغ و ذكر گياه و دعاى آب
حرفى خورند معرفت اهل راز كو
نوذر زشرح قصه زلفش بدار دست
وقت خوش حكايت دور و دراز كو
دستى كه بر رخم كند آن در فراز، كو
آن شهرهاى گمشده در خاطرات خاك
آن خنده هاى آبى آفاق باز كو
اين تنگ و تيره جنگل پر آسمان خراش
روحم بخست، راه فرار و فراز كو
در متن نقره كارى منشور صبحگاه
گلدسته هاى سبز قيامت نواز كو
آن آيه ها ترنم بال ستاره ها
رايات آسمانى در اهتزاز كو
آن رقص عارفانه روح سپيد ياس
در حوض هاى كاشى آئينه باز كو
تسبيح مرغ و ذكر گياه و دعاى آب
حرفى خورند معرفت اهل راز كو
نوذر زشرح قصه زلفش بدار دست
وقت خوش حكايت دور و دراز كو
۱ نظر:
...همه چی گمشده
ارسال یک نظر