دوشنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۷

ما که از مردی مردیم، لااقل تو زن باش

۶ نظر:

ناشناس گفت...

خیلی عمیق بود...و در عین حال تلخ
این متن رو هم بخون، بد نیست
http://www.peiknet.com/1387/10khordad/11/PAGE/32KIAN.htm

اقاقیا گفت...

ممنونم از انتخابت کامیار عزیز

اقاقیا گفت...

کامیار عزیز سلام
تبریک می گم از این که درستو تموم کردی. خوشحالم عزیز. امیدوارم همیشه موفق و سربلند باشی. امیدوارم در جشن فارغ التحصیلی ات نامت مانند نام هدیه دوستم در منچستر به عنوان شاگرد اول کلاستون ثبت بشه . خوشحالم که ادامه تحصیل می دی. روزگار خوب و خوشی را در هلند و کانادا داشته باشی. شاد باشی کامیار جان

ناشناس گفت...

این نیاز انکار ناپذیر به تنهایی را همیشه وقتی حتی برای مدتی کوناه به سفری میرفتم حس می کردم.


برای هر کس استانه ای دارد وگذر عمر گویی استانه اش را حتی پایین تر می آورد. این روزها هرروز باید مرا ساعتی به حال خودم بگذارند تا با دنیایم آشتی باشم

... گفت...

کامیار جان کجایی دوستم. خیلی وقته نیستی...دلمون برات تنگ شده

ناشناس گفت...

ye chizi begooo ...inja MAH neveshtehaye Kamyare ;) delemoon tang shode vase harfhayee ke faghat o faghat mishe inja peyda kard o khoond....