من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
مدهوش چشم مست و می صاف بیغشم
مدهوش چشم مست و می صاف بیغشم
گفتی ز سر عهد ازل یک سخن بگو
آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم
آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم
من آدم بهشتیم اما در این سفر
حالی اسیر عشق جوانان مه وشم
حالی اسیر عشق جوانان مه وشم
در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز
استادهام چو شمع مترسان ز آتشم
حافظ
استادهام چو شمع مترسان ز آتشم
حافظ
۱ نظر:
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
ارسال یک نظر