پرده اتاق را کنار زدم. خورشید در وسط آسمان بود و حتی ساعت از دوازده هم گذشته بود. یادم آمد که شب را با جوناتان به صبح رسانده بودم، و من را همسفر پرواز
. خودش کرده بود
! چشم اندازهای تازه، اندیشه نو و پرسش های تازه
عذر خواهی ام از غیبت آنروز را با ایمیل اطلاع دادم و پروازم را با جوناتان ادامه
...دادم، به امید پروازی دائمی
. خودش کرده بود
! چشم اندازهای تازه، اندیشه نو و پرسش های تازه
عذر خواهی ام از غیبت آنروز را با ایمیل اطلاع دادم و پروازم را با جوناتان ادامه
...دادم، به امید پروازی دائمی
«جوناتان مرغ دریایی، نوشته ریچارد باخ»
۲ نظر:
hatamn migiram in ketabo mikhonam....che khobe adam in 3taro dashte bashe...cheshmandaze taze..andishe no,,porsesh taze..man yeki ke mordam az bas soalhaye 21 sale pisham ro tekrar kardam.......................
چند وقته نیومدم. حالت چطوره. کتاب خیلی جالبیه. پس بلاخره گرفتیش.
ارسال یک نظر